کاربری جاری : مهمان خوش آمدید
 
خانه :: شعر
موضوعات

اشعار



شهادت امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : محمد حسین رحیمیان     نوع شعر : مرثیه     وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن     قالب شعر : غزل    

آتـشـی بـاز فـراهـم شده و بر در خورد           دست زهرا وسط عرش به روی سر خورد

به همه اهل جهان موی سفیدش می گفت:           چه قدر خون دل از کینۀ این لشکر خورد


داشت با آن همه انـدوه، تجـسّـم می کـرد           غصه هایی که در این شهرِ بلا، حیدر خورد

بی قـرار است چـرا او؛ نکـنـد تـازه شده           داغ آن ضربۀ آنروز که بر مادر خورد

خـانـۀ سـوخـتـه اش ارثـیـه از خیـمه گهِ           کشته ای بود که بر حنجره اش خنجر خورد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر به دلیل مغایرت با روایات معتبر حذف شد؛ موضوع آتش زدن خانه امام که مرحوم کلینی در صفحۀ ۴۷۳ جلد اول اصول کافی و دیگر مورخین نیز از ایشان آن را نقل می‌کند در مدینه اتفاق افتاده است و حضرت آن را با پا خاموش کرده و میفرمایند من فرزند ابراهیم خلیل الرحمان هستم، .و هیچ ارتباطی نیز با داستان احضار حضرت که در بغداد اتفاق افتاده ندارد  لذا حواشی نقل شده برای این روایت مثل کشیدن عبا و ... در هیچ کتاب معتبری نیامده است. جهت آگاهی بیشتر از اصل روایات معتبر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه نموده و یا در همین جا کلیک فرمائید. ضمناً غرور در فرهنگ لغت به معانی زیر آمده است:« ۱ - ( مصدر ) فریفتن فریب دادن ۲ - ( مصدر ) مغرور بودن ۳ - ( اسم ) فریفتگی ۴ - تکبر نخوت ۵ - پندار خیال باطل ۶ - جوشهایی که بر صورت جوانان پر خون و خوش بنیه پیدا آید » با این معانی می بینید که غرور دارای بار منفی است و بیشتر ذمّ اهل بیت است.

بی عبا بود که در کوچه کـشیـدند او را           پسر حضرت حیدر به غرورش بر خورد

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد؛ زیرا همانطور که سید بن طاوس در صفحۀ ۱۹۲ مهج الدعوات علامه مجلسی در بحارالأنوار ج ۴۷ ص ۱۹۵ شیخ عباس قمی در منتهی الآمال ص ج ۲ ص ۱۳۹۳ و دیگر علما و مورخین آن را روایت کرده اند موضوع احضار امام صادق در مدینه نبوده است بلکه در هنگام حضور حضرت در بغداد بوده است.

چـنـد باری پی مـرکب نـفـسـش بنـد آمد           چند باری وسط کوچه زمین، با سر خورد

در شهادت امام صادق چند نکته را باید توجه کرد ۱ـ واقعۀ احضار امام توسط منصور و به واسطۀ ابن ربیع در بغداد اتفاق افتاده است نه مدینه ۲ـ این موضوع مدتها قبل از مسمومیت و شهادت امام بوده و هیچ ارتباطی به موضوع شهادت امام عليه‌السلام ندارد ۳ـ موضوع سجاده از زیر پای امام عليه‌السلام کشیدن؛ به دیوار خوردن؛ تازیانه زدن؛ به زمین افتادن؛ پیچیدن امامه به دور گردن امام عليه‌السلام؛ فحاشی ابن ربیع به حضرت زهرا و ... صحیح نیست و مغایر روایات معتبر است ۴ ـ موضوع آتش زدن خانۀ امام صادق عليه‌السلام به دستور منصور و توسط حاکم مدینه نیز مدتها قبل از شهادت حضرت بوده و ارتباطی به شهادت امام عليه‌السلام ندارد. جهت آگاهی بیشتر از اصل روایات معتبر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه نموده و یا در همین جا کلیک فرمائید.

مدح و شهادت امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : مهدی مقیمی نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

ای صحن خاکی حـرمت دلـربـاتـرین            گرد و غـبـار مـرقـد تو کـیـمـیـاتـرین

در ذهن ما حریم شما فوق جنّت است            ای گــنــبــد نـداشـتـۀ تـو طـلا تــریـن


با احـتـرام به نجـف و مـشـهـدالـرضا            صحن بقـیـع خـلـوتـتـان با صفـاتـرین

با اسـتـنـاد ایـنکه هـمـه نـور واحـدیـد            صادق ترین، عزیز ترین، با خـداترین

دو مـادر و چـهـار امـامـیـد در بـقـیـع            با غـصـه ها و درد عـلـی آشـنـاتـریـن

هستید در مدینه پس از این هزار سال            ام الـبـنـیـن و فـاطـمـه را مبـتـلاتـریـن

ما هر چه خواستیم ز دستت گرفته ایم            بوده هـمـیـشه لطـف تو بی انتهـاتـرین

خـاکـش شـفاست مدفن تو یابن فاطمه

دست هـمه به دامن تو یـابـن فـاطـمـه

پیداست در جـمال تو تصویر اهل بیت            زهرا جوانترین و تویی پیـر اهل بیت

درس کلام و فقه و اصولت زبانزد است            ای نـاشـر عـلـوم فـراگـیـر اهـل بـیـت

عـالـم ز دانـش تو مسلـمان شناس شد            بی انـتـهـاست جادۀ تأثـیـر اهـل بـیـت

اسـلام بـا تـو و پـدر تـو رواج یـافـت            در تو ظـهـور یافـتـه تدبـیـر اهل بیت

گاهی شده است علم تو روشنگر علوم            گاهی شده است علم تو شمشیر اهل بیت

در دستتان سپرده خدا هرچه هست و نیست            فی الجمله عالم است به تسخیر اهل بیت

شیخ الاَِئـمّه را ز چه بُـردند نیمه شب            با غـم، رقـم زده شده تقـدیر اهل بیت

مانـند ابـر، چـشـم خـلایـق گـریـسـتـه

عـالـم برای حضرت صادق گـریسته

شیطان و بـاز کـوچـۀ اجـداد فـاطـمـه            ابـن ربــیــع و خــانـۀ اولاد فــاطـمــه

بی حرمـتی به ساحت فـرزند بوتراب            صبر است بس که حُسن خداداد فاطمه

نیمه شب است و روضۀ مادر به پا شده            پشت در است نـقـطۀ مـیـعـاد فـاطـمه

بیخـود نبود پشت در و بین شـعـلـه ها            افـتـاد نـاگـهـان پـسـرش یـاد فــاطـمـه

هنگام رفتـنش چو عـلی بین کوچه ها            آقــا نـیـاز داشـت بـه امــداد فــاطـمـه

بیش از علی و فضه و اسماء و زینبش            مـیـخ در است شـاهـد فـریـاد فـاطـمه

از کوچه ها به آل عـلـی ظلم، باب شد            یا رب ز دشمنان، بستان داد فـاطـمـه

ما را برای گـریـۀ بر تو محـک زدند

با نام مـادر تو به روضـه نـمک زدند

: امتیاز
نقد و بررسی

لازم به ذکر است که ابیاتی همچون ابیات زیر در قالب زبانحال است و تصریح یا روایت تاریخی در این زمینه وجود ندارد

بیخـود نبود پشت در و بین شـعـلـه ها            افـتـاد نـاگـهـان پـسـرش یـاد فــاطـمـه

ذکر سینه زنی شهادت امام صادق علیه السلام

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : سینه زنی وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

 پخش سبک   

کـشـتـۀ زهـر جـفا یا مولا یا مولا            صـادق آل عـبـا یـا مـولا یـا مولا

از بار غـم خـمیدی واویلا واویلا            چه ستـمها کـشیـدی واویلا واویلا


گریانِ تو شد زهرا واویلا واویلا

*********************

رفتی به کـاخ اعـدا واویلا واویلا            بی عـمـامه بی عـبا واویـلا واویلا

دستت از کینه بستند واویلا واویلا            حُرمتت را شکستند واویلا واویلا

گریانِ تو شد زهرا واویلا واویلا

*********************

اشکت جاری از دیده واویلا واویلا            یـاد ســر بــریــده واویـلا واویــلا

یـاد ظـلـم تحـمیـلـی واویلا واویلا            یـاد آثـار سـیــلــی واویـلا واویـلا

گریانِ تو شد زهرا واویلا واویلا

: امتیاز

ذکر سینه زنی شهادت امام صادق علیه السلام

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : سینه زنی وزن شعر : فعولن فعولن فعولن فعولن قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

 پخش سبک   

تــجــلّــی حــق، آبــروی ولایــی            وَ روشـنـگــرِ دیــدۀ مــاسِــوایــی

سـلام خـدا بـر تـو یـا حـجـت الله            که تو صـادقِ آلِ خـیـرُ الـوَرایـی


گـل فــاطـمـه صــادقِ آل طـاهــا (۲)

چه گویم ز شأن و مقام و کلامت            فــراتـر بُـوَد از کـلامــم مـقـامـت

تو سر منشاء خیر و کوهِ صبوری            تو دریای عـلم و عـطا و کـرامت

گـل فــاطـمـه صــادقِ آل طـاهــا

هـمـیـشـه مـحـبّ شــمـا بـودم آقـا            وَ دل بـر ولای شـمـا بـسـتـم آقــا

ز لطف تو ممنونم ای شمسِ مذهب            که من جعـفـری بوده و هـستم آقا

گـل فــاطـمـه صــادقِ آل طـاهــا

چه ظلم و ستم ها که بر تو روا شد            فلک غرق ماتم از آن ماجـرا شد

دویـدی پـی مـرکـبـی سر بـرهـنه            دو عـالـم ز داغ تو دارُالـبـکـا شد

گـل فــاطـمـه صــادقِ آل طـاهــا

اگر چه دلت بوده محنت کـشـیـده            ز بـار بـلا قـامـتـت شـد خــمـیـده

ولی شکـرُ للّه که دیگـر نـگـشـتـه            لـبِ تـشنـه سـر از تـنِ تـو بـریـده

حسین یا حسین یا حسین یبن زهرا

حـسینِ شـمـا بـیـن مـقـتـل فـدا شد            سـرش با لبِ تشنه از تن جـدا شد

تنش بی کفن مانده بر خاک گودال            و آخـر سـرش قـاریِ نـیـزه ها شد

حسین یا حسین یا حسین یابن زهرا

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل ایراد وزن شعر و عدم رعایت قافیه تغییر داده و اصلاح شد

چـــه گـــویـــم ز تـــو ای امـــام            فــراتـر بُـوَد از کـلامــم مـقـامـت

هـمـیـشـه محبّ شـمـا بـوده ام من            وَ دل بـر ولای شـمـا بـسـتـم آقــا

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد وزنی و سکت موجود در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

تنش بی کفن مانده بر خاک گودال            سرش قاریِ بر روی نیـزه ها شد

ذکر سینه زنی شهادت امام صادق علیه السلام

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : سینه زنی وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

 پخش سبک   

جانم به فدای تو، ای یوسف پیغمبر            ای ذرّیۀ زهـرا، آیات خوشِ کـوثر

ای نـور حـقـایق، بر هر دل عـاشق            ای جلوۀ رحمت، یا حضرت صادق


یا حضرت صادق؛ یا حضرت صادق؛ یا حضرت صادق؛ یا حضرت صادق(۲)

************************************************

ای نور کلام تو، آییـنه ای از قـرآن            ای قبر غریب تو، عرش دل مشتاقان

نور تو به چشم و، شور تو به سینه            مـا را بـطـلـب تا، آیـیـم بـه مـدیـنـه

یا حضرت صادق؛ یا حضرت صادق؛ یا حضرت صادق؛ یا حضرت صادق(۲)

************************************************

در وادی مظلومی، غرق شرری آقا            از زهر ستمکاران، پاره جگری آقا

با قـلـب حـزیـن و، شـیـدا زده نـاله            بـا ذکــر بُــنَـیَّ، زهــرا زده نــالــه

یا حضرت صادق؛ یا حضرت صادق؛ یا حضرت صادق؛ یا حضرت صادق(۲)

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر و جلوگیری از کج تابی معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

ای نور کلام تو، آییـنه ای از قـرآن            ای قبر خراب تو، عرش دل مشتاقان

ذکر سینه زنی شهادت امام صادق علیه السلام

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : سینه زنی وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

 پخش سبک   

سر آسمانهای اعلا، به زیر قدمهای صادق         دل غصه دار محبین، بسوزد ز غمهای صادق

فدای امام غریبی، که شد کشتۀ زهـر کینه         ز داغ عزیز پیمبر، شده محشری در مدینه


بُوَد ذکر لبها، چو حیدر چو زهـرا         در این سوگ عظمی، واویلا واویلا

واویلا واغربتا؛ واغربتا؛ واغربتا (۲)

************************

ز طاغوتیان زمانه، چه ظم و ستم ها که دیده         شبـانـه پیاده خدایا، پی مـرکـبی می دویـده

قسم بر غم بی حد او، غمش بر دل ما نشسته         بمیرم بمیرم بمیرم، که شد حُرمت او شکسته

بمیرم که جانش، شد از غصه بر لب         بگـرید بگـرید، به غـمـهای زیـنب

واویلا واغربتا؛ واغربتا؛ واغربتا (۲)

************************

سلامم بر آن بانویی كه، به اشک و به قلب شکسته         شده وارد شام و کوفه، ولیکن به دستان بسته

سر دلبرش روی نیزه، به لبهای او ذکر یا رب         دل حضرت صادق ما؛ بسوزد چنان قلب زینب

به نی قـاری او، بخواند چو قـرآن         شود ذکر لبهاش، حسین جان حسین جان

یا حسین یابن الزهرا؛ یابن الزهرا؛ یابن الزهرا

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد روایی و عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

سر دلبرش روی نیزه، به لبهای او ذکر یا رب         زنان کف زنان گرد محمل، وَ نامَحرمان دور زینب

ذکر سینه زنی شهادت امام صادق علیه السلام

شاعر : امیر عباسی نوع شعر : سینه زنی وزن شعر : قالب شعر : غیرکلاسیک (سرود،زمزمه،نوحه)

 پخش سبک

سـلام ای، ولـی اللهِ حیّ سـرمـد، ز خـوبـانِ عـالَـم سـرآمـد

یم حـقـایـق، امام صادق؛ گـلِ باغ آل محمد


رُکنُ الهُـدی یا مولا، امامِ ما یا مولا؛ یابن الـزهـرا یا مولا

مولا امامِ صادق؛ مولا امامِ صادق؛ مولا امامِ صادق (۲)

***********************************

ز داغـت، زده غـم از دلهـا شـراره، مصائب تو بی شماره

عدو بی حیا، به زهرِ جفا؛ شده جگرت پاره پاره

قرص قمر یا مولا، نورِ بصر یا مـولا؛ پاره جگـر یا مولا

مولا امامِ صادق؛ مولا امامِ صادق؛ مولا امامِ صادق (۲)

***********************************

تو بانی، به روضه های کربلایی، اَنیس اشک و ناله هایی
به دیدۀ تر، وَ حالِ مضطر؛ حزینِ دشت نینوایی
چه محشری به پا شد، جدّت سرش جدا شد
؛ هلال نیزه ها شد

مولا امامِ صادق؛ مولا امامِ صادق؛ مولا امامِ صادق (۲)

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ایراد یا ضعف محتوایی و معنایی در مصرع اول بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور رفع ایراد موجود و همچنین انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید. زیرا عبارت بی وفا را برای دوست بکار می برند نه دشمن

عدو بی وفا، به زهرِ جفا؛ شده جگرت پاره پاره

مدح و شهادت امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : محمد سهرابی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلن مفعول فاعلن قالب شعر : غزل

مردی غروب کرد وقتی افـق شکست            خـورشـیـد دیگری جـای پـدر نـشست

او یـک امـام بـود هر چـنـد بـی قـیـام            او یک رسول بود جبـریل شاهد است


در آخـریـن کـلام حـرفـش نـمـاز بود            او جعفر خداست، پیری که بود و هست

از تـرس بـشـکـنـد دشـمـن نــمــاز او            این یک نماز نیست تیغی است روی دست

از پـای مـنــبــرش بـسـتـنـد دسـت او            قومی عبا به دوش جمعی قلم به دست

آتـش چـه مـی کـنـد بـا خــانـۀ خـلـیـل            کـاذب چه می بـرد از صـادق الـسـت

حـرف از ثـواب شـد تـشـیـیـع آمـدنـد            ای دهـر نـابـکـار ای روزگـار پـست

زیـر جـنــازه اش جــمـعـنــد عــده ای            فـامـیـل بـی نـمـاز یا بـا نـمـاز مـست

کاش از ره ثـواب جـمـعی به کـربـلا            تـشـیــیـع شــاه را بـودنـد پـای بـسـت

وقتی افق شکـست رأسی طلـوع کرد            منبر سنان شد و واعـظ بر آن نشست

: امتیاز

مدح و شهادت امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

ای چـشـم عِـلـم خـاک قــدوم  زُراره‌ات           جـانِ وجــود در گــرو یـک اشــاره‌ات

سـبّــوحــیـان فـریــفــتــۀ ذکــر دائـمـت           قـدّوسـیـان مـدیـحـه سـرای هـمــاره‌ات


هر کشف تازه جـلوه ای از نور دانشت           هر لحظه از گذشت زمان یک هزاره‌ات

دانش هر آنچه پیش رود در قـفای توست           دانــشــســرای دَهــر بُــوَد یــادواره‌ات

این چار مام و هفت اَب و هشت جنّـتند           مـشـتاق حُـسن و شیـفـتۀ یک نظاره‌ات

شـیــخ الائِــمّــه صــادق آل مـحــمّــدی           قــرآنــی و بُــوَد سُــوَر بـی شـمــاره‌ات

تو آن سپـهـر مـعـرفـت استی که تا ابـد           انــوار عـلـم می دمـد از هـر سـتـاره‌ات

تنها نه در کهـولت سن یا که در شباب           نـور کـمـال مـوج زد از گــاهــواره‌ات

بـاب حـوائـج هـمه بـاب البـقـیـع توست           دلـهـای عــارفـان هـمـه دارالـزیّـاره‌ات

منـصور داد زهـر، تو را ای امـیـد دل           رحـمـی نـکـرد بر جـگـر پـاره پاره‌ات

یک بـار کُـشت ابن ربـیعـت مـیـان راه           منـصـور گـشـت باعث قـتـل دوباره‌ات

بـودی تو چـاره ساز همه عـالـم و نبود           جـز صبر در بـرابـر منصور چـاره‌ات

تنها نسوخت بیت تو کـافـتـاد بر جـگـر           از شـعـلـه های خـانـۀ زهـرا شـراره‌ات

جانت به لب رسید چه می شد اگر عدو           مـی بـرد ای سـلالـۀ زهــرا ســواره‌ات

میثم اگر ز سوز تو افروخت نی عجب           ای سوخته ز سوز جگر سنگ خاره‌ات

: امتیاز

مدح و شهادت امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مسمط

ای اساتید دو گیتی طفـل ابـجـد خوان تو          نـور دلهـا تا ابـد از مـشـعـل عـرفـان تو

علم هستی گوهری از بحـر بی پایان تو          عقل وعشق و روح محو و مات و سرگردان تو


آفــریـنـش در کــنــار سـفــرۀ احـسـان تـو

جان جـان عـالـم استی جـان ما قـربـان تو

ای تمام علم حـرفی ناتـمـام از مکـتـبـت          ای مسیحای سخـن را روح از یـاد لـبت

بوده درسی بر بشر هر لحظۀ روز و شبت          یک جهان توحید پنهان در نوای یا ربت

نـور دانش می فـشـانـد تا قـیـامت کـوکـبت

صد فـلـک انـوار پـیـدا در لـب خـنـدان تو

ای که درمخلوق سر تا پا جمال خـالـقی          خود زبان حـقّ و قـرآن را زبان ناطـقی

درد بی درمـان جـانها را طبیب حـاذقـی          تا ابـد استـاد انـسانهـا کـما فی الـسّـابـقی

صدق را مـصداق و مـولانـا امام صـادقی

راستی مـانـنـد گـل می رویـد از بـستان تو

کرسی تدریس تو در سینه ایـمان پرورد          همچنان هـارون مکّی ها مسلمان پرورد

مؤمن طاق و هشام و ابن نعـمان پرورد          چون ابو حمزه چراغی بس فروزان پرورد

هم مفـضّل هم ابـان هم ابن حـیّـان پـرورد

مـی دمـد انـوار دانـش از لـب عــمـران تو

رازهـای نــاشـفـتـه دُرّ مـکـنـون تــوأنـد          اهل دانش تا قیامت حشر و مدیون توأند

هر کجا عـلمی فـرا گیرند مـمنـون توأند          علم و تفسیر و اصول وفقه، مرهون توأند

چـار اصل محکـم از مـنـشور قانون توأند

بوده این هر چار را سر در خط فرمان تو

بی خزان مانده است و می ماند بهار علم تو          مجـلـسی ها لالـه ای از لالـه زار عـلـم تو

شیخ طـوسی شهـروندی از دیـارعـلم تو          صاحب کافی است مرغ شاخسار علم تو

هر فـقـیـهی قـطـره ای از جـویـبار عـلم تو

دستـشان از دور و از نزدیک بر دامان تو

تـو ولّـی الـلـهـی و آئـیــنـۀ پـیـغــمـبـری          در شجاعت در فصاحت در بلاغت حیدری

فـاطـمـه یا مجـتـبـائی یا حسیـن دیگـری          نـور چـشـم سیّـد سجّـاد و نـجـل بـاقـری

هم ابو عـبـدالهی هم صـادقی هم جعـفـری

صـدق، شـاهـیـنی بود بر کـفّـۀ مـیـزان تو

ای به روز بی کسی یـار هـمه بی یارها          دیـده از مـنـصور دون بـیـدادها؛ آزارها

حمله ور بر خانه ات خصم ستمگر بارها          شعله ور از خانه ات چون بیت زهرا نارها

اشـک افـشـانـدنـد بهـر غـربـتـت دیـوارهـا

بـلکـه آتـش بود در بیت الـولا گـریـان تـو

برد با پـای پـیـاده دشمن کـیـن گـستـرت          نه ردا بر دوش بود و نه عمامه بر سرت

ضعف بر تن، ذکربر لب، اشک در چشم ترت          بارها می‌خواست جان گردد جدا از پیکرت

بود خالی آن دل شب جـای زهـرا مادرت

تا ببـیند بر تو چون بگـذشت از عـدوان تو

تا کـنـد با قـتـل؛ منصور روز خـلق شام          بارها شمشیر خود آورد بیـرون از نیام

کرد بهر کشتنت با خشم و قهر از جا قیام          دید ناگه پیش رویش حضرت خیرالانام

زد نهیبش کی ستمگر دست بردار از امام

ورنه گیرم جان و سـوزم مسند و ایوان تو

عاقبت شد از اشرار زهر اعضای تو آب          ریخت در قلب تو آتش رفت از جسم تو تاب

گشت با مرگت مدینه صحنۀ یوم الحساب          آسمـان فـضل بودی سر نهادی بر تراب

عـالـمـی در سـایـه امّـا تربتـت در آفـتـاب

چشم میثم نه؛ جهان گردیده اشک افشان تو

: امتیاز
نقد و بررسی

اهل دانش تا قیامت حـشر و مـدیـون توأند؛ حشر به معانی : سپاه‌مزدور؛ چریک؛ گروه‌انبوه؛ فوج؛ گردکردن‌مردم؛ برانگیختن؛ روزقیامت‌

مدح و شهادت امام صادق علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : مسدس ترکیب

ای خوشه ای ز خرمن فیضت تمام علم            با منـطـق تو اوج گـرفـتـه مـقـام عـلم

پرواز کرده دور سرت مـرغ بام علم            برپا به پـای کرسی دَرست قـیـام عـلم


با صد زبان به علمِ کلامت سلام عـلم            هر جا که علم بود تو بودی امام عـلم

تـو وارث کـمـال و جــلال مـحـمــدی

مصـداق صدق و صـادق آل محـمدی

میلاد دانش از نفس مشک بوی توست            آئـیـنـۀ تـمــام کـمـالات روی تـوسـت

یادآور رسول خدا خلق و خوی توست            دارالشفای هر دل بیـمار کوی توست

پیوسته علم تشنه لب آب جوی توست            گلواژه های وحی پر از رنگ و بوی توست

عـلـم و کمال بر سخنت بوسه می زند

آیـات وحـی بر دهـنـت بـوسه می زند

دانـشـوران چـو مـرغ اسیـرند رام تو            آب حـیـات خورده فـضیلت ز جام تو

بگرفـته هوش از سر دشمن هـشام تو            دل نـیست آن دلی که نیـفـتد به دام تو

علم و کمال و فضل و ادب فیض عام تو            جـوشـد هماره عـلـم کـلام از کلام تو

مُـلـک وجـود مـحـفـلی از یـاد واره ات

هر لحظه از گذشت زمان یک هزاره ات

 بی منطق رسای تو قرآن زبان نداشت            بی معجز کلام تو، توحید جان نداشت

بی طاعت تو پیکر تقوی روان نداشت            بی مکتب تو طایر وحی آشیان نداشت

بی همت تو دین، شرف جاودان نداشت            بی سینۀ وسیع تو دانش مکان نداشت

گفتار علمی تو فـزون از شـماره بود

درس تو انقلاب حـسیـنی دوبـاره بود

مـلـک خـداسـت مـعـرکـۀ اقـتـدار تـو            خـوبـان دهـر جـدّ تـوأنـد و تـبـار تـو

تـوحـیـد مـعـتـبـر شـده از اعـتـبار تو            گـلـخـانـۀ وسـیــع امـامـت بـهــار تـو

بحرالعـلـوم قـطره ای از جـویـبـار تو            شـیـخ مـفـیـد لالـه ای از لالـه زار تـو

طوسی و مجلسی و صدوقت سه آیتند

بـا نــور دانــش تـو چــراغ ولایـتـنـد

آنانکه راه عـتـرت و قـرآن گرفـته اند            تو نیستی و از نـفـست جـان گرفته اند

فضل و کمال و دانش و عرفان گرفته اند            قدر و جلال و عزّت و ایمان گرفته اند

نور از زُراره فیض ز حمران گرفته اند            بینش ز بوبصیـر؛ فراوان گـرفـتـه اند

ای وارث عـلـوم امــامــان راسـتــیـن

داری هـزار جـابـر حـیّان در آستـیـن

بی نطق تو ریاض نیایش ثمر نداشت            دریای موج خیزِ ولایت گهـر نـداشت

در سیـنه آسمـان امـامت قـمـر نداشت            آیـات روحـبـخـش الهـی اثـر نـداشـت

قرآن زبان و دین سند معـتـبر نداشت            نـخـل امـیـدِ خـونِ خـداونـد بَر نداشت

ای در تو هیبت حسن و غـیرت حسین

فرقی نداشت نطق تو و نهضت حسین

با آنکه خاک پاک مدیـنـه دیار توست            ویـرانـۀ بـقــیـع دلِ مـا مـزار تـوسـت

تا روز حـشر سینۀ ما داغـدار توست            هر شیعۀ شکسته دلی اشکـبار توست

قلبش ز دور مشعل شب های تار توست            هر شب امام منتظران بی قرار توست

صورت نهاده یوسف زهرا به خاک تو

گرید هماره بر جـگـر چـاک چاک تو

 ای آفـتـاب زائـر صحـن و سـرای تو            عـمـری مــدیـنـۀ دل مـا کـربـلای تـو

گردون پر از ستـارۀ اشک عـزای تو            خاموش شد چگـونه صدای دعـای تو

چون شمع آب گشت ز سر تا به پای تو            چشمی بـده که گـریه کـنم از برای تو

جرمت چه بود ای پسر فـاطـمه، چرا

منصور کشت از ره کین بارها تو را

شرح غم تو خون به دل سنگ خاره کرد            منصور دون به تو ستم بی شماره کرد

مانـند شمع، آب تـنـت را هـمـاره کرد            قلب تو را ز زهر جـفا پاره پاره کرد

با کشتن تو بغض دل خویش چاره کرد            در نای سوخته نفست را شـراره کرد

تنها نه در غم تو روان اشک "میثم" است

گریان به یاد غربت تو چشم عالم است

: امتیاز

مدح و شهادت امام صادق علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح و مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن قالب شعر : مربع ترکیب

ای به صدقت تا صف محشرسلام از صادقان          وی درخشیـده کـلامت در کلام صادقان

نام زیبایت عیان در صـدر نام صادقان          هـم امـام صـادق استی هـم امام صادقان


مکتب علم تـو بـا طی زمان پُر نـورتر

در صداقت از تمام صادقان مشهـورتر

بوسه‌های علم، گـل کردند بـر لعل لبت          آسمان پیچد به خود در لحظۀ تاب وتبت

می‌برد دل از دعـا آوای یا رب یا ربت          بحر نامحدود رحمت حاصل اشک شبت

کرسی درس تو را جبریل، دربانی کند

حضرت بـاقـر تو را بـاید ثناخوانی کند

آسمان با وسعتش زیر پر و بال شماست          ذوالجلالید وجهان مبهوت اجلال شماست

روزهـا روز شما وسال‌هـا سال شماست          علم هرچه پیشرو گردد به دنبال شماست

طلعت زیبایتـان مـرآت حُسـن ابتـداست

هرکلام از حرفتان یک جلوه از نورخداست

ای مسیحا جاری از لعل لب خنـدان تو          عالـمـان دهـر، خـاک راه شـاگردان تو

آفتاب فضل و دانـش چهـرۀ حمـران تو          عــلـم شـیـمـی یـادگـار جـابـر حیـان تو

مؤمن طاقت به عالم حسن سیرت می‌دهد

بوبصیـرت خلـق را نـوربصیـرت می‌دهد

دانـش از روز ازل پـای کـلامت رام شد          تیرگی با نـور علـم و دانشت اعدام شد

وحی ساعد از دمت بر آسمان اعلام شد          صبح اهل ظلمت ازنطق هشامت شام شد

بر رخ بوحمزه‌ات گردید روشن چشم نور

بهر هارون تو آتش باغ گل شد در تنور

نام تو جعفر،تو خود سر تا قدم پیغمبری          یادگـار فاطمـه چشـم و چـراغ حـیدری

نهـضت علمیـت را نازم،حسین دیگری          هم «مفضل» آوری و هم «زراره» پروری

مجلسی، استاد کلّ، فردی زشاگردان توست

شیخ حرعاملی؛ یک لاله از بستان توست

آفـتاب معرفـت در سایـۀ تنـدیس توست          وسعت کل جهان دانشگه تدریس توست

بر زبان آفرینش روزو شب تقدیس توست          مکتب توحید، بنیاد تو و تأسیس توست

سرکشان مکتب اضلال، سرکوب تواَند

تا ابد منصورها مقهور و مغـلوب تواَند

ای دو عـالم در کنار صحن بی‌زوّار تو          آفـریـنـش در پــنــاه سـایـــۀ دیــوار تـو

ای پــیــام خــون ثــار الله در آثــار تــو          شب ‌پرستان هرچه کوشیدند در آزارتو

هر چه در حق شما کردند طغیان بیشتر

عزت و قدر و جلالت یافت عنوان بیشتر

ای توخود شمع و دل عالم همه پروانه‌ات          سال‌ها کـوه غـم عالم بـه روی شانه‌ات

روزروشن ریخت دشمن درمیان خانه‌ات          مثـل مادر دود بالا رفـت از  کاشـانه‌ات

باچه جرمت دست‌ بسته دردل شام سیاه

خصم با پای پیـاده برد سـوی قـــتلگاه؟

سن پیری، ضعف تن،پـای پیـاده از جفا          قصر حمرا، سر برهنه، ضـعف تن،حال دعا

با چنین حالت سه ساعت ایستادی روی پا          نه حیا از تو، نه از ختم رسل، نه از خدا

گر چه جانت دیگـرازاین زندگانی سیربود

کی سزاوار تو ای جان جهان! شمشیر بود؟

با چه جرمی ظلم بـرآل پیمبر باب شد؟          باچه جرمی پیکرت از زهر قاتل آب شد؟

باچه جرمی ماه رویت زردچون مهتاب شد؟          باچه جرمی ازتنت بیرون توان و تاب شد؟

باچه جرمی کرددشمن بارگاهت را خراب؟

با چه جرمی مانده قبـرت درمـیان آفتاب؟

کاش روزی می‌شدم زوّار صحرای بقیع          سجـده می‌کردم به خـاک روح‌ افزای بقیع

تا بگیـرم اُنس بـا شـام غـم‌ افـزای بقـیع          کاش یک شب باز می‌گردید درهای بقیع

تـا شـود همسـایه بـا قـبـر امـامـان بقـیع

کاش «میثم» دفن می‌شد در بیابان بقیع

: امتیاز

شهادت امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : سید رضا مؤیّد نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

مـرغ دلـم که شاخـۀ طوباست جـای او          ویـــرانـــۀ بــقــیــع  بـــوَد مــدّعای او

خـواهـد در آن دیـار مـقـدّس کنـد مـقام          انـدر جــوار صــادق و نــالد بـرای او


خواهدبه تربتش که خراب است وبی چراغ          سوزد چو شمع و گریه کند درهوای او

خـواهد به گـرد مرقـد بی زائرش مُـدام          پـروانه وار گـردد و جـویـد رضای او

خواهد زداغ خون شده با قطره های اشک          آیـد بـرون ز چـشـمِ تـرم در عـزای او

آن کس که بود لطف و وفا پای تا به سر          زهـر جـفا بسـوخت ز سر تا به پای او

یارب چه کرده بودکه منصورکینه جوی          خـون کرد از ستـم دلِ غـم مبـتـلای او

درنیمه شب که دیدۀ مردم به خواب بود          دشمـن ز بـام خـانه شـد اندر سرای او

بـیرون کشـیـد بـا سر و پـای برهنه اش          رحـمـی نـکـرد بـر تـن درد آشـنـای او

شـرح مـصائـبـش نـتـوانم که هیچ کس          آگـاه نـیـسـت از غــم او جـز خـدای او

یا رب به حـقّ فـاطـمه دسـت امـیـد مـا          کـوتـه مکـن ز دامـن مـهـر و ولای او

هر کو گریست همچو «مؤید» ازاین عزا          بخشد خدا به حضرت صادق خطای او

: امتیاز

مدح و شهادت امام صادق علیه‌السلام

شاعر : محمدفرحبخشیان(ژولیده نیشابوری) نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

من کیـسـتم حقـیقـت حـق را نـشـانـه ام            بیرون ز مرز فکر و خیـال و فسانه ام

بنـیانگـذار مذهـب و مسنـد نشـین عـلم            فـیــض مــدام فــلســفــۀ عـارفــانــه ام


سـبـط نبـی و پـور عـلـی نجـل فـاطمه            الگوی صبر و صلح حسن را نشانه ام

آئـینـه دار نـهـضـت سـرخ حـسیـنـی ام            چون عابـدین بـه نخل عبادت جوانه ام

بحرالعلوم باب من است و سخا و جود            یـک قـطـره ای بُـود ز یـم بی کـرانه ام

استاد فـقـه و فلـسـفه منـطـق و اصـول            پـرچـم فــراز عـلـم به قـاف زمـانـه ام

با این همه جلال در این جـوّ قـیرگون            محصور کرده خصم ستم پیشه خانه ام

از یــورش شـبـانـه ابن الربـیـع پـسـت            آیـد بـه نـالـه سنـگ ز سـوز شبـانـه ام

آن بی حیا ســواره ومــن باتن ضعیف            پـای پــیـاده جـانب مــسـلـخ روانــه ام

ژولیده را بگو که بگـویـد به سـوز دل            مـن صادقم حـقـیقـت حق را خـزانه ام

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مغایرت با روایات معتبر حذف شد؛ موضوع احضار امام توسط منصور ملعون و ابن ربیع که سید بن طاوس در صفحۀ ۱۹۲ مهج الدعوات علامه مجلسی در بحارالأنوار ج ۴۷ ص ۱۹۵ شیخ عباس قمی در منتهی الآمال ص ج ۲ ص ۱۳۹۳ و دیگر علما و مورخین آن را روایت کرده مدتها قبل از شهادت امام و در شهر بغداد اتفاق افتاده است نه در مدینه؛ و مطالبی همچون سجاده کشیدن از زیر پای امام، شکسته شدن نماز، تازیانه زدن؛ به زمین افتادن؛ پیچیدن امامه به دور گردن امام علیه السلام و دشنام ابن ربیع به حضرت زهرا نادرست است و مغایر این روایت معتبر است؛ جهت آگاهی بیشتر از اصل روایات معتبر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه نموده و یا در همین جا کلیک فرمائید.

لرزد بســان بــــید تــن اهـل بیــت من            تا می کشد زخـانه بــرون وحــشیانه ام

مدح و شهادت امام صادق علیه‌السلام

شاعر : غلامرضا سازگار نوع شعر : مدح وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : ترکیب بند

ای کــل عــلـم از دم پـاکـت روایــتـی           هـر نـکـته از کـتـاب کـمـال تـو آیتـی

با آن کـه بی‌حد اسـت عـنـایات کـبریا           مـثـل ولایــت تــو نـبــاشــد عـنـایـتـی


علـمت به عـلـم ذات الهی‌ست متـصل           دریــای دانـش تــو نــدارد نــهـایــتـی

در آفتـاب فضـل تـو عـالم تـمام غرق           در ســـایـۀ ولایـت تــو هــر ولایــتـی

هرجمله ازکلام تو شمعی ست دل فروز           هر نکــتـه از لـب تـو چـراغ هـدایتی

جبـریل، فرش گسترد از بال خویشتن           گـوینـد در ثـنـای تـو هـر جـا روایـتی

صــدها فرشته بر دهنش بوسه می‌زند           شـیرین‌لـبی کـه از تو بگـوید حکایتی

تو کـیـستی؟ وصـی نـبـی، آیت شـشـم

هـشتم فـروغ حسـن خـدا، حجت ششم

تـفـسـیر سـوره‌هـای خـداونـد اکـبـری           داری بـه آیــه‌ آیـۀ قــرآن تــو داوری

شیـخ‌ الائـمّـه‌ای و امــامــان مـا هـمـه           دارنــد در ثـنـات، دم مـدح‌ گـسـتـری

گـر ذوالفقـار، جـای قلـم در کفت نهند           دسـتت کـنـد به بازوی حیـدر برابری

برحضرتت زسوی خدا دم‌ به ‌دم درود           بر خلق و خُلق و خوت سلام پیمبری

در سـایـۀ تـو ای شـشـمیـن حجّت خدا           شکر خدا که مذهب من هست جعفری

از جن و انس و حور و ملـک، روز ابتدا           ما را بـــه دوستـی تـو دادنـد برتـری

نه مالکی، نه شافـعـی استم نه حـنبلـی

مـن بـا هـدایـت تو شـدم شـیـعـۀ عـلی

قـرآن جدا ز خـط تو یک آن نمی‌شود           ایـمـان بـدون مهـر تو ایـمان نمی‌شود

طاعات جن و انس و ملک بی‌ولای تو           هـرگـز قــبـول قـادر مـنـان نمـی‌شـود

تا دیده‌اش به سوی بهشت جمال توست           مؤمـن اسیر روضۀ رضوان نمی‌شود

گیـرم که خلـق طاعت سلـمان بیاورند           کـس بـی‌هـدایت تـو مسلـمان نمی‌شود

اکمـال دین تلاقی قرآن و عترت است           ایـمان بدون عتـرت و قـرآن نمی‌شود

بی‌تـو چـراغ عـلـم شود دود حاصلش           دود سـیـاه، شــمـع فـروزان نمـی‌شود

دل بی‌تو همچو مردۀ صد ساله‌ای بوَد           جان هم بدون مهـر شما جان نمی‌شود

اسـلام بـی‌ولای تـو کـفـر مـسـلم است

سـر تـا قـدم وجود تو دین مجسم است

من غـربت حریـم تو را دیـده‌ام ز دور           یک عمر دور قبر تو گردیده‌ام ز دور

نگـذاشـتـنـد دسـتـه‌ گـل آرم بـرای تـو           از اشک برمـزار تو گل چیده‌ام ز دور

بوسـیـدن مـزار تو مـمنـوع بود و من           قبـر تو را سـتـادم و بـوسیده‌ام ز دور

میخواستم مزار تو را شست‌ و شو کنم           کردم نثار، خون دل از دیده‌ام ز دور

سـازد خـموش روزقـیـامت جـحـیم را           اشکی که بر مزار تو پاشیده‌ام ز دور

تـا کـسب آبرو کنـم از روضـة الـبقـیع             صورت ز خاک قبر تو پوشیده‌ام ز دور

هــرروز بـهرغـربت تو گریه کرده‌ام           هر شب به ماه روی تو خندیده‌ام ز دور

بـر پـاره ‌پـارۀ جـگـرم مـانـده داغ تـو

بـاشـد بهـشت مـن حـرم بـی‌چـراغ تو

افتاده بـود بر دل و بر جان شراره‌ات           از مـا سـلام بـر جـگـر پـارهپـاره‌ات

ای مــاه آســـمـان ولایـت چـرا مــدام            می‌ریخت از دو دیده به دامن ستاره‌ات؟

هرکس نگاه خویش به روی تومی‌گشود           می‌دید درد و داغ تو را در نظاره‌ات

پای جـنازه‌ات به سر و سیـنه می‌زدند           حمران، ابوبـصیر، مفضـل، زراره‌ات

بیش از هزارسال ز داغت گذشت و باز           هر روز بوده روز بـزرگ هزاره‌ات

بـر شانـۀ مـقدـس تـو کوه درد مـاست           در ســیــنـۀ شـکـسـتـۀ مـا یـادواره‌ات

بر قبر بی‌چـراغ تـو هر کـس نظر کند           یـاد آورد ز درد و غـم بـی‌شـمـاره‌ات

با آن که دوراز تو و صحن رفیع توست

"میثم" همیشه زائر باب‌البقــیع توست

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت ( قرآن نیازمند بیان ...) در تمامی سایت ها حتی در سایت نخل میثم به عنوان اولین بیت بند دوم این ترکیب بند آمده است در حالی که در قالب شعری ترکیب بند لازم است همچون غزل بیت اول آن مصرع باشد در  حالی که این بیت با ابیات بعدی از نظر قافیه همخواند ندارند؛ لذا با حذف این بیت و تغییر بیت دوم سعی کردیم نقص موجود بر طرف شده و قافیه رعایت شود

قـرآن نیازمنــد بیــان رسـای تـــوست           وحی خدای عزّوجلّ در صــدای توست

تفسیر سوره‌هـاش به مـا می‌دهد نشان           داری بــه آیـــه‌ آیـۀ قـرآن تــو داوری

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما پیشنهاد می‌کنیم به منظور انتقال بهتر معنای شعر بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

قـــرآن جدا ز خـط تـو قـرآن نمـی‌شود           ایمــــان بـدون مهـر تو ایمان نمی‌شود

شهادت امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : علی صالحی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : ترکیب بند

نه فقط بادِ خزان برگ وبرش را سوزاند           زهر از راه رسید و جگرش را سوزاند

دست و پا می‌زد وساعات نَفَس‌گیری داشت           لبِ پُرخون، دلِ صدپاره چه تقدیری داشت


دیـدۀ اهـل و عـیالش ز غـمـش دریا بود           كـه دگــر مـوقــع پـرپــر زدن آقــا بـود

گـوشـۀ بـسـتر خود یـادِ گـذشـته می‌كرد           چــقَـدَر روضه دمِ رفـتـنِ او بـر پـا بود

خانه و دود و در و آتش و دسـتِ بسته           این همه خاطره ارثِ عـلی و زهـرا بود

یاد می‌كرد از آن لحظه كه جان بر لب بود

پا برهنه دلِ شب پـشت سـر  مركب بود

لحظه لحظه كه دگـر وقت جـدایی می‌شد            رنگ و بوی سخـنش كـرب‌ و بلایی می‌شد

آه از آن روزكه جان از تن خواهر می‌رفت           سنگ ها بـال‌ زنان سـوی بـرادر می‌رفت

آسمان ها و زمین داشت به هم می‌پیـچـید            سمت گودال؛ یكی دست به خنجر می‌رفت

ساعـتی بعد كه آتش به حـرم بـر پا شد           همه سرها به روی نیـزۀ لشكر می‌رفت

خیمه تاراج شد و هر طرفی دست به دست           بیـنِ گهــوارۀ خـالی دلِ مــادر می‌رفت

نیمه شب باعـجـله داشت خبر رامی‌بُرد           یك نفـر در طَمَعِ جـایزه با سر می‌رفت

اشك می‌ریخت و از غربت حیدرمی‌سوخت

از غم میخ در و پهلوی مادر می‌سوخت

: امتیاز
نقد و بررسی

در شعر زیر قافیه که رکن اصلی شعر است در بعضی از ابیات رعایت نشده است و شعر از ضعف بالایی برخوردار است، همچنین ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و همچنین حفظ بیشتر حرمت اهل بیت حذف شد

طاقتش طاق شد و بال و پرش می‌لـرزید           تا كه می‌خـورد زمیـن دشمن اومی‌خندید

از یتــیـمان حرم نــیز غنیـــمت بـــردند          گوشواره كه نه...گیسو پِیِ معجر می‌رفت

شهادت امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : محسن حنیفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن قالب شعر : غزل

به غمزه ای نظرت صدمه وستاره کشید           نــظـارۀ تـو ابـوحـمزه و زراره کـشـید

غریب هستی و چـون مادرت نـشد آقـا           سـر مـزار شـما گـنـبـد و منـاره کـشـید


به زخـم های دلـت مـرهـمـی نـشد پـیـدا           که زهر از جگرت طرح پاره پاره کشید

تـو را مـیـان دعــا، بـی نـمازها بـردنـد           تـو را پیـاده به کوچه یکی سواره کشید

سریع خـانه برو دختر تو ترسیده است           که ارث مادریت را کسی شـراره کشید

گرفتـه خـانۀ تو رنگ خیمه های حسین           دوباره گریۀ چشمت به سوگواره کشید

دوباره آتــش و خـیمه غـروب عاشورا           دوبـاره کـربـبـلا را بـه استـعـاره کشید

تمـام اهـل و عـیالـش فـرار مـی کـردند           و دختری که خودش را به یک کناره کشید

به چند زخم پدر مرحمی ز گریه گذاشت           دوباره در بر خود جسم پاره پاره کشید

: امتیاز
نقد و بررسی

ابیات زیر به دلیل مستند نبودن و همچنین حفظ حرمت اهل بیت حذف شدند

میان کوچه تن خسته ات زمین تـا خورد          نکرد رحمی ودشمن تـو را دوبـاره کشید

به پیش پیکرش از دشمنی شکایــــت کرد          که معجـر ازسرواز گوش گوشواره کشید

شهادت امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : سید رضا مؤیّد نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : مثنوی

داغ صادق شـرر سیـنه ام افروخته کرد           جگرى سوخته یاد از جگر سوخته کرد

جگرى سوخته کز داغ بر افروخته بود           باز هم از اثر زهــر جفــا؛ سـوختـه بود


آن امامى که لـواى شـرف افـراخته بود           زهر منصور به جانش شرر انداخته بود

آه از آن روز که بگرفت ز طاغوت زمان           آتش از چار طرف خـانه او را به میان

وندر آن خـرمن آتش، ولـىّ ربّ جـلیـل           راه مى رفته و می گفت منم پـور خلیل

شعله را چون به در خانه تماشا مى کرد           یــاد آتـش زدن خــانــۀ زهــرا مى کـرد

آن که هم ظاهـر و هم باطن مـا مى داند           با دلش زهر چه کرده است خدا مى داند

چارمین قبـلۀ عشق است به دامـان بقیع           رونق دیگر از او یـافت گـلستـان بقـیـع

: امتیاز

زبانحال امام حعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : حسن لطفی نوع شعر : مرثیه وزن شعر : فاعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن قالب شعر : غزل

جگری شعله شد و سوخت و خاکستر شد           شمع خاموش شد از باد و گلی پرپر شد

باز هم زهر نشست و بدنی گشت کبود           باز یـاسی به زمین ریخت و نیلـوفر شد


خـانـۀ سـوخـتـه را بار دگر سـوزانـدند           بـاز تـکـرارِ غــم آتـش و دود و در شـد

من پیـاده پیِ مـرکب و سـوار ابن ربیع           بـیـن ایـن آه فـقـط نـالــۀ مــن مـادر شـد

دست من بـستـه و از داغ غمت افـتـادم           یاد دستت که به دنـبال عـلـی پـرپـر شد

یـاد دسـتـان یـتــیــمـی که به امـیـد پـدر           بین زنجیر ترک خورد و کمی لاغر شد

گـوشـواره، گـلِ سـر رفت ز یـادش اما           در عوض روضۀ او غارت انگشتر شد

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل مستند نبودن و یا تحریفی بودن مطالب و مغایرت با روایات معتبر؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور اجتناب از گناه تدلیس یا تحریف سخان ائمّه؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید.

همه بر مرکب و من در پی شان روی زمین           بیــن این آه فقــط نالــۀ مــن مــادر شــد

بیت زیر به دلیل مستند نبودن و مغایرت با روایات معتبر حذف شد

مو سفیدی به زمین خورد و به او خندیدند           پیرمردی ز نـفس ماند و کمــانی تر شد

شهادت امام جعفر صادق علیه‌السلام

شاعر : محمود ژولیده نوع شعر : مرثیه وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : قصیده

چون نور ذوالجلال به دل جلوه گر شود            تـیـغ سـتـم به نـور، کجـا کـارگـر شود؟

وقتی فـیـا سیـوف خـذیـنی نگـفته است            شمـشیـرها به جسم امـامی مـگـر شود؟


وقتی خـدا نخـواست تو را کشته بنگرد            حـتی عـبـا و پیـرهـنت هــم سپـر شـود

امـر خـدا نـبــود ســرت را جـدا کـنـنـد            می خواست تیغ دشمن تو بی خطر شود

هر چه امیـرِ کـفـر غـضب بیـشتـر کند            اُبــهــت ولـــیِّ خـــدا بــیــشــتــر شــود

ای واجـب الاطاعـه به مـظلـومی تـمام            می رفت جان تو که به تیـغ شـرر شود

هر بــار قصد جـان تو را کرد دشمنت            می دید مصطفی غـضـبـش بیـشتر شود

جـدّت نمی گذاشت تو را لطـمه ای رسد            می خـواست سـوز کـرببـلا بیشتـر شود

این جاست که مسیر شهادت شود عوض            مـسمـوم زهــر کـینه امـامی دگـر شـود

شکــر خـدا اسـیـر نـشد اهـل بـیـت تـو            ور نه دوباره روضۀ غـارت خـبر شود

می خـواست فـکـر داغ دل فـاطـمه کـند            زهـری فقـط بیـاید و زخـم جـگــر شود

این زخم ها به سینۀ زهـرا قدیمی است            این جاست وقت روضۀ دیوار و در شود

 )آتـش به آشـیـانـۀ مـرغـی نـمی زنـند(            باز این چه فتنه ای است حرم شعله ور شود؟

این رهـزنان به خانه چـرا در نمی زنند            جبـرئـیل هـم اجـازه اش از راه در شود

این مـردم مدیـنـه مگـر بـاز مـرده اند؟!            دست امـام خـسـته چـرا بـستـه تر شود؟

غــافــل اگــر ز راه ولــیِ خـدا شــویـم            سلـطـان جـور، قـافـلـه را راهـبـر شود

در فتنه ها سلاح محبین بصیـرت است            فـتـنـه اگـر زِ حـد گـذرد درد سـر شـود

بایـد شجــاع بود و ز ارزش دفـاع کرد            شـاید که شـام تـیـرۀ شیـعـه سحـر شود

دست دعـا به سوی خـدا چون بَرد ولی            پس لـرزه های فـتـنه گـران بی اثـر شود

وقتی که عـاشقـانه ز دیـن دم نمی زنـیم            باید هـنوز مهـدی ما خـون جگــر شود

: امتیاز
نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما با توجه به وجود ضعف محتوایی در عدم رعایت شأن اهل بیت؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور حفظ بیشتر حرمت و شأن اهل بیت که مهمترین وظیفه هر مداح است؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید؛ در بحث غارت معجرها دو نکته مهم باید مورد توجه قرار بگیرد ۱ـ موضوع غارت معجر بر فرض بر اینکه صورت گرفته باشد با آنچه متاسفانه بصورت عام در اشعار آورده می‌شود بسیار متفاوت است، لازم است بدانیم در عرب آن زمان قسمتی از حجاب زنان (معجر)، پارچه‌ای بوده که در مقابل صورت قرار می‌گرفته و این جزء حجاب بوده است؛ همچنان‌که هم اکنون نیز در عراق، عربستان و بسیاری از کشورهای اسلامی این‌گونه حجاب دارند، از این‌رو حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در خطبه‌اشان در مجلس یزید فرمودند: وَ أَبْدَيْتَ وُجُوهَهُنَّ تَحْدُو بِهِنَّ الْأَعْدَاءُ مِنْ بَلَدٍ إِلَى بَلَدٍ؛ دختران سول خدا را با صورت باز، شهر به شهر در معرض دید مردم قرار دادی! لذا آنچه در غارت معجرها مطرح است حذف این روبند صورت‌ها بوده است نه اینکه نعوذ بالله اهل بیت کشف حجاب شده‌اند همچنان که حضرت زینب سلام‌الله‌علیها هم بر همین موضوع اشاره می‌کنند که خود این نیز مصیبت بسیار بزرگ و دردناکی است ۲ـ گفتن و یادآوری غارت معجرها حتی در حد همان روبند صورت شایسته و سزوار اهل بیت نیست!!!  آیا اگر خود ما روزی ناموسمان به هر دلیلی همچون باد و... برای لحظاتی نتوانند حجاب خود را حفظ کنند آیا دوست داریم که یکسره به ما متذکر شوند که در فلان روز چادر خواهر، مادر و یا همسرمان را باد برده و ....  آیا ما از تکرار این حرف ناراحت نمی‌شویم؟؟ پس به هیچ وجه شایسته نیست این فاجعۀ تلخ را حتی بر فرض صحت آن بازگو و تکرار کنیم!!

شکر خدا اسیـر نشد اهـل بیت تـو         ور نه دوباره روضۀ معجـر خبر شود

مدح و شهادت امام صادق علیه‌السلام

شاعر : سید هاشم وفائی نوع شعر : مدح وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن قالب شعر : غزل

خورشید بود و ماه به نورش نظاره داشت           در کهکشان علم هـزاران ستـاره داشت

عـطـر کـلام وحی زلـعـل لبـش چـکـیـد           فضل و مقام و منزلتی بی شماره داشت


در مـکـتب فـضیـلت و جـاوید دانـشـش           او«بوبصیر»و«مؤمن طاق»و «زراره» داشت

کس پی نبـرده است براین نـور لایـزال           دریای فـضل او مگر آخر کنـاره داشت

هـرگـز خـزان نـدیـد گــلـسـتـان علـم او           زیرا که این بهشت بهاری هماره داشت

سـوگـنـد بـر تـرنـم قــرآن که هــل اتـی           بر جود و بر سجـیّت او استـعاره داشت

آتـش بـرای خــادم او چـون خـلـیـل بود           وقتی تـنور شعله کشید و شـراره داشت

پـوشـانــده اسـت ابـر غــمـی آفـتـاب را           هرگه به سوی کرب وبلا او نظاره داشت

لـرزیــد بــنـد بـنـد تــنـش در عـزای او           وقتی به داغ و ماتـم زهـرا اشاره داشت

حـاجـت به زهـر دادن این مقـتـدا نبـود            زیرا دلی چنان جگرش پاره پاره داشت

تـنها نه در بقـیـع «وفائی» که این امام            در سینه های مـا همه دارالـزیاره داشت

: امتیاز